ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پرسش : آیا خیراتی که برای اموات انجام میشود به آنان میرسد (توضیح دهید)، آیا در این زمینهی روایات محکم و مستندی داریم؟
پاسخ :
مرگ انتقال به عالم دیگری به نام برزخ
است که پس از این انتقال رابطهی متوفی با عالم ماده (دنیا) به طور
کلی منقطع نمیگردد، بلکه چون دیگر حضور، ارتباط، سخن و یا درخواستش
قالب مادی ندارد، ما [زندگان] که محصور در جسم هستیم، آن را درک
نمیکنیم.
کسی که از دنیا رفته است، تا مدتها حتی تعلقاتش باقی میماند و حتی
اگر این تعلقات بسیار شدید باشد، موجب اذیت او میشود، چرا که حتی تا
مدتها مرگ خود را باور نمیکند.
از جمله ارتباطاتی که قطع نمیشود، ارتباط با عمل و آثار عمل است. چه
عمل خوب و چه عمل بد و یا به تعبیر دینی، چه صواب و چه معصیت. چرا که
هر عملی، دارای خواص و آثاری است که نه تنها با مرگ عامل (صاحب عمل)
از بین نمیرود، بلکه تا مدتها و گاهی تا قیامت باقی میماند. پس همان
طور که خیر یا شر عملش در طول حیات به او میرسید و در ضمن ذخیرهی
آخرتش نیز میشد، خیر یا شر آثار عمل نیز به او میرسد و ذخیرهی آخرت
نیز میگردد. لذا همان طور که متوفی در برزخ با صورت اعمال خود زندگی
میکند، صورت آثار اعمالش نیز به او میرسد و موجب رحمت یا زحمت بیشتر
او میگردد. خداوند متعال میفرماید: من عمل و آثار عمل را مینویسم و
همه را نزد امام آشکار جمع میکنم:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ
آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ» (یس - 12)
ترجمه: ماییم که مردگان را زنده مىکنیم و آن چه کردهاند و آن چه از
آثارشان بعد از مردن بروز مىکند همه را مىنویسیم و ما هر چیزى را در
امامى مبین برشمردهایم.
ادامه مطلب ...
پرسش : در کامنت پرسیدهاند: کجای این دین حق است که میگوید زنان را بزنید و اسیران را به بردگی بگیرید؟ چه جوابی باید داد؟
پاسخ :
به ایشان (و هر کس دیگری که چنین
نظراتی دارد) بفرمایید به نکات ذیل توجه نمایند:
الف – ملاک حقانیت (الهی بودن) یک دین، نظرات و خوشایندهای غیر
کارشناسانهی افراد نمیباشد.
ب – احکام اسلامی در قالب «فروع دین» مطرح میگردد، لذا منتقد باید
ابتدا ببیند که آیا اساساً اصول یک دین و در رأس آن توحید و یکتاپرستی
را پذیرفته است که اکنون راجع به فروعش بحث دارد، یا خیر؟ بدیهی است
اگر کسی خداوند متعال را منکر باشد، با او سخن گفتن از احکام دین خدا
بیمورد است. چرا که او فاعل را قبول ندارد تا راجع به فعلش بحث کند.
ج – اما اگر به خداوند متعال اعتقاد داشت و فهمید که خداوند حکیم
بندگانش را هدفدار خلق نموده است، لذا پس از خلقت آنها را رها ننموده و
به سوی هدف هدایت میکند، پس الزاماً انبیاء را با دینی که شامل
جهانبینی و شریعت (دین: چه باید کردها و چه نباید کردها) ارسال
میکند، اما راجع به یک اصل فلسفی یا یک قانون حقوقی سؤال تخصصی دارد،
آن وقت به او توصیه میگردد که در رشتهی مورد علاقهی خود تحصیل کند و
اگر نمیتواند تقلید نماید.
سؤال در بارهی چرایی احکام خداوند مثل این است که کسی بپرسد: چرا در
حقوق بشر، حقوق مدنی، حقوق جزا، حقوق بینالملل و ... چنین یا چنان
قانونی وجود دارد؟ بدیهی است که به او پاسخ خواهند داد که بهتر است در
رشتهی حقوق و شاخهی مورد نظر تحصیلات و تحقیقات تخصصی بنمایید و یا
این که مانند سایر مردم، اصول (مانند: مجلسها، شوراها و ...) را
پذیرفته و در فروعش تابع باشید.
چه طور شد که برای یک قانون ساده در یک حرفه (مانند حسابداری،
انبارداری، کتابداری و ...، چه رسد به پزشک، مهندسی، حقوق و ...)
سالها تحصیلات تخصصی را لازم میدانند و کمترین دخالت غیر متخصص در
این امور را جرم محسوب میکنند، اما نوبت به احکام خدا که میرسد، به
خود اجازه میدهند در یک وبلاگ یا ایمیل ساده، سؤال نقدآمیز یا گاهی
استهزاء کنند که چرا چنین حکمی وجود دارد؟! باید بروند تحصیل «فقه»
کنند و بفهمند که چرا؟
ادامه مطلب ...
پرسش : سرنوشت افرادی هم چون ادیسون که فاقد ولایت و امامت بودهاند و در ضمن خدماتی به جامعه بشری نمودهاند در آخرت چیست؟
پاسخ :
بدیهی است خداوند متعال که نه تنها
عادل، بلکه حکیم و رحیم است، از هیچ کس بیش از توان و امکانش سؤالی
نمینماید، چنان چه فرمود: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ
وُسْعَها - خدا هیچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلّف نمىکند (البقره –
286)». پس اگر یک دانشمند یا یک عامی، فرصت، امکان و شرایط کسب معلومات
و شناخت داشته، اما اهمال کرده، مسئول و پاسخگو است و اگر به نسبت
امکان و شرایط خود پیگری نموده، اما به خاطر محدودیتهای زمانی – محیطی
و ... به حقایق لازم دست نیافته، تکلیفی بر او نیست.
اگر چه ادیسون، انیشتاین و امثالهم، ولایت امیرالمؤمنین را نمیشناختند
و نداشتند، اما بنا به اقرارهای خودشان انسانهای موحدی بودند و به
خاطر دانش و خدماتشان به نوعی مأجور هستند (اجر میبرند). مگر آن که از
روی عمد اهمال یا لجاجت کرده باشند.
آیات ذیل و دهها آیهی دیگر، بیان از آن دارد که هیچ چیز (دانش، نیت،
عمل و ...) حتی اگر به کوچکی ذره و مثقالی باشد، از نظر خداوند متعال،
عادل، حکیم و رحیم مخفی و پوشیده نمیماند و هر کس نتیجهی اعمال و
رفتار خود را میبیند.
- إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً
یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظیماً .
خدا ذرهاى هم ستم نمىکند. اگر نیکی باشد آن را دو برابر مىکند و (به
غیر از اجر متقابل) از جانب خود نیز مزدى به کرامت مىدهد. (النساء –
40)
ادامه مطلب ...
پرسش : برخی می گویند اخلاق از دین جلوتر است. جواب چیست؟
پاسخ :
چگونگی ارتباط دین
با اخلاق، از مباحث بسیار دیرین است تا جایی که حتی در نظریات افلاطون
نیز در باره بحث شده است و جالب آن که در عصر معاصر مبحث استقلال «دین»
از «اخلاق» یا یکی بودن آنها یا تعاملشان با یک دیگر، در جهان غرب بیش
از جهان اسلام مطرح است. البته علت کلی دغدغهی فلاسفهی غرب بسیار
روشن است. اندیشمندان غربی از یک سو میخواهند دین را گرایشی شخصی و
ذوقی و غیر الزمامی اعلام نمایند و هر گونه نیاز بشر به آن را نفی کنند
و نقش دین در عرصههای متفاوت زندگی، به ویژه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی،
حقوقی و ... را تکذیب کنند و نیز ناچارند تمامی ارزشها را نسبی و
اعتباری قلمداد کنند و از سوی دیگر نمیتوانند منکر وجود اخلاق، تعریف
«کمال و ضعف» که مستلزم ارزشگرایی است و نیز تأثیر اخلاقگرایی در
تکامل فرد و جامعه گردند. تا آن جا که «باومن» به عنوان یک جامعه شناس
پست مدرن نیز در کتاب «عشق سیال» به اخلاق و ضرورت آن توجه و تأکید
دارد.
اما به طور کلی چگونگی ارتباط «دین با اخلاق»، بستگی به زاویه نگاه و
جامعیت تعریف از دین و اخلاق و چگونگی باورهای عقلی و قلبی دارد.
پرسش : ما خدا را قبول داریم و میخواهیم خدایمان را آن طور که دوست داریم عبادت کنیم، نه آن طور که دیگران دیکته میکنند.
سوال : وقتی در اعتراض به رفتار دوستان هم دانشجوی خود میگویم: «مگر مسلمان نیستید؟!» میگویند: « چرا شما هر کس نماز نمیخواند و یا ... را غیر مسلمان مینامید و ما خدا را قبول داریم و میخواهیم خدایمان را آن طور که دوست داریم عبادت کنیم، نه آن طور که دیگران دیکته میکنند». پاسخ چیست؟
پاسخ :
به دوستان بفرمایید: اولاً مسلمانی که نماز نخواند و یا در نماز تنبل باشد، مثلاً گاهی بخواند و گاهی نخواند و یا آخر وقت و بیحوصله بخواند را «تارک الصلوه – یعنی ترک کنندهی نماز» و یا «کاهل الصلوه – یعنی تنبل در نماز» میخوانند.
ثانیاً «شناخت خداوند» به این عنوان که «خدایی هست» به تنهایی کافی
نیست. چرا که نه تنها خداوند متعال از هر چیزی آشکارتر و شناخته
شدهتر است، بلکه همه چیز به او شناخته میشود.
ابلیس هم خدا را میشناخت. سالها او را عبادت کرده بود و به هنگام
استکبار، گردنکشی و معصیت نیز با خدا سخن گفت. اما فرمانش را اطاعت
ننمود و به همین دلیل از درگاه قرب الهی طرد شد و در جرگهی اهل جهنم و
عذاب قرار گرفت.
حتی کفار نیز همگی خداوند را میشناسند، اگر چه گاهی برای توجیه و فرار
از اقرار اسمهای متفاوتی برایش انتخاب میکنند. چنان چه حقتعالی در
شش آیه به صورت صریح میفرماید: اگر از آنان بپرسی که چه کسی زمین و
آسمان را خلق نموده است، میگویند: «الله»!
مانند: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّه» (العنکبوت
61)
ادامه مطلب ...
پرسش : اگر در فرانسه یا سایر کشورهای اروپایی قانون منع حجاب تصویب شده است، ما نیز قانون رعایت حجاب را تصویب کردهایم، پس چرا باید از آنها انتقاد کنیم؟!
پاسخ: دلایل بسیار است، از جمله:
الف – قانون به صرف تصویب اکثریت، غیر قابل انتقاد نمیشود. بلکه باید
با عقل، ارزشهای انسانی و حقوق واقعی بشر نیز سازگاری داشته باشد. این
سؤال مثل آن است که از آمریکا بپرسیم: چرا قانون شکنجه توسط بازجویان
را تصویب کردید؟! چرا قانون بازداشت طولانی مدت و حبس بدون محاکمه را
تصویب کردید؟! چرا ربایش مخالفان خود در سرتاسر جهان و انتقال به نقاط
نامعلوم (مثل زندانهای ابوغریب یا گواتناما) را تصویب کردید؟! چرا به
دادگاههای خود اجازه دادهاید که اتباع و حتی رؤسای کشورهای دیگر را
محاکمه کنند و برایشان قرار بازداشت صادر کنند؟ یا هزاران چرای دیگر؟!
در پاسخ بگویند: چون شما هم قوانینی بر خلاف اینها را تصویب کردید، پس
جای اعتراض و انتقادی نیست! خیر. دست کم در جهان امروز ـ و به ویژه
کشورهای مدعی دمکراسی – به ویژه در مواردی که نه تنها اتباع یک کشور،
بلکه انسانیت و اخلاق دچار خسران میشود و همهی آحاد بشر دچار خطر
میشوند، جای انتقاد و اعتراض باقی است.
ب – یک مادهی قانونی باید با قانون اساسی و حقوق مدنی آن کشور مطابقت
داشته باشد. قانون حجاب در کشور ما هیچ منافاتی با قانون اساسی و حقوق
مدنی ما ندارد. اما قانون [سیاسی] منع حجاب در فرانسه یا برخی دیگر از
کشورهای اروپایی، با قانون اساسی و حقوق مدنی خودشان منافات دارد. پس
جای دارد که دیگران انتقاد کرده و معترض باشند که چهطور به خاطر اهداف
سیاسی و مقطعی خودتان یا تحت فشار لجنههای صهیونیستی و یا فشار
آمریکا، قانون اساسی و حقوق مدنی خودتان را زیر پا میگذارید؟!
ادامه مطلب ...